جزئیاتی از فاجعه مدرسه طالبیه تبریز به روایت شاهدان عینی
روز دوم فروردین سال 1342 مصادف با سالگرد شهادت امام صادق(ع) بود. در این روز مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز مورد هجوم نیروهاى نظامى رژیم شاه قرار گرفت.
به نقل از خبرگزاری فارس از تبریز، درگیرى مدرسه طالبیه از آنجا آغاز شد که اعلامیه امام(ره) در مدرسه طالبیه، روى دیوار نصب شده بود. مأموران شهربانى به درون مدرسه ریختند تا اعلامیه را پاره کنند، امّا با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند. این درگیرى به بازار کشیده شد. با خیزش مردمى که از مسجد مقبره بیرون آمده بودند، محاصره نیروهاى شهربانى شکسته شد و در تعقیب آنها مردم مسجد قزلى هم به تظاهرکنندگان پیوستند.
در طالبیه تبریز چه گذشت؟
روز دوم فروردین سال ۱۳۴۲ مصادف با سالگرد شهادت امام صادق(ع) بود. در این روز مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز مورد هجوم نیروهاى نظامى رژیم شاه قرار گرفت.
در این روز به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق (علیهالسلام) از طرف آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه برگزار شده بود. تعداد زیادی از کماندوها در این مراسم حضور داشتند. عوامل رژیم که طبق دستورالعمل ساواک وظیفه برهم زدن مجالس وعظ به آنها محول شده بود، با ذکر صلواتهای بیموقع مجلس را به تشنج کشاندند. با به هم خوردن مجلس نیروهای نظامی با دشنه، قمه و زنجیر به جمعیت که متشکل از مردم عادی، روحانیون، وعاظ و طلاب مدرسه فیضیه بود حمله کردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند و تعداد زیادی را مجروح و مصدوم کردند. سپس با استفاده از سلاح گرم عده زیادی از طلاب را مجروح و یکی از آنها را به شهادت رساندند. همزمان با وقایع مدرسه فیضیه قم، مدرسه طالبیه تبریز نیز مورد هجوم نیروهای نظامی قرار گرفت.
در تبریز، خبر تحریم عید نوروز ۱۳۴۲، توسط آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبائی به اطلاع مردم رسید. سید محمد الهی می گوید: «یک روز قبل از آن، درست روز عید نوروز، مرحوم آقاى قاضى آنجا بود. آقاى قاضى یک اعلامیه کوچک به من نشان داد که چاپ شدهاست و باید پخش شود. عنوان آن این بود: «آذربایجان بهپا مىخیزد» یک مقدارى از اوضاع و احوال روز مطرح شده بود و اعلام پشتیبانى از حرکت هاى مراجع قم شده بود.»
وی درباره واقعه مدرسه طالبیه میگوید: «فردایش وفات امام صادق(ع) بود که در دو مسجد مجلس روضه خوانى بود. یکى در مسجد مقبره و یکى در مسجد
جامع، آن روز صبح آقا سیدحسن فرزند آقاى قاضى آمد منزل ما (آن موقع منزل ما در خیابان دانشسرا نزدیک بازار بود) و با هم رفتیم مسجد مقبره. در مسجد مقبره روضه خوانى بود. بدون حادثه و اتفاق برگزار شد. در همان شرایط که در مسجد بودیم خبر آمد که مسجد جامع شلوغ است. با آقا سیدحسن رفتیم آنجا، ما را نگذاشتند وارد بشویم. در بازار «قیز بسدى» ماندیم؛ آنجا را کاملا تخلیه کرده بودند. به غیر چند نفر مأمور، کس دیگرى نبود. ما از دور ناظر بودیم ]که[ مأموران یکى از طلاب را بدون عبا و عمامه گرفته بودند و از درب مسجد بیرون آوردند. کسانى که آنجا بودند با دیدن آن صحنه، همه تحریک شدند و شروع کردند به سنگ انداختن به طرف مأموران. مأموران ]هم[ شروع به تیراندازى کردند. تیراندازى از جلو مسجد جامع شروع شد. مردم با چوب و سنگ و آنها با تیراندازى هوایى. آنها پیشروى و مردم عقب نشینى ]کردند.[ تا از بازار شیشه گرخانه به خیابان تربیت رسیدیم، آنجا به یک نفر تیر خورد. نظامیان مردم را تعقیب مىکردند تا آوردند سه راه تربیت ـ که الان جلوى مسجد شعبان است ـ یک نفر هم آنجا تیر خورد. دو نفر آن روز شهید شدند.»
درگیرى مدرسه طالبیه از آنجا آغاز شد که اعلامیه امام(ره) در مدرسه طالبیه، روى دیوار نصب شده بود. مأموران شهربانى به درون مدرسه ریختند تا اعلامیه را پاره کنند، امّا با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند. این درگیرى به بازار کشیده شد. با خیزش مردمى که از مسجد مقبره بیرون آمده بودند، محاصره نیروهاى شهربانى شکسته شد و در تعقیب آنها مردم مسجد قزللى هم به تظاهرکنندگان پیوستند.
آیتالله سید حسین موسوی تبریزی در خاطراتش این واقعه را اینگونه شرح میدهد: شعار «درود بر خمینی و «از جان خود گذشتیم ـ با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی» برای اولین بار از سوی مردم تبریز در آنجا سر داده شد. در این واقعه اگرچه جمعی از مردم و طلاب مدرسه مجروح شدند ولی پیروزی و غلبه با مردم بود که توانستند مأمورین دولتی را فراری بدهند. اما شب هنگام، مأموران حکومت برای گرفتن انتقام به مدرسه حمله کردند و به جان طلاب مدرسه که عمدتاً نوجوان بودند افتادند و جمع زیادی از آنها را زخمی کردند و همان شب، تعدادی از طلبهها را که در سن سربازی بودند با خود بردند و جمع دیگری از آنها که بزرگتر بودند و سرباز محسوب نمیشدند زندانی کردند.»
حجتالاسلام محمود وحدتنیا از وعاظ تبریز که پس از حمله مأموران به مدرسه طالبیه وارد آن میشود، وضعیت مدرسه را چنین توصیف میکند: «وارد مدرسه شدم؛ واقعاً در تمام عمرم چنین منظرهای ندیده بودم. همه چیز به هم ریخته بود و در هم؛ کتاب، عمامه، عبا و وسایل طلاب، همه و همه را ریخته بودند بیرون از حجرهها. طلبههای ابتدایی از زیر تختهها با رنگهای پریده و لباسهای پاره بیرون میآمدند. بعد با این که در مدرسه را بسته بودند ولی طلبههای زخمی را از در پشت مدرسه به بیمارستان و منازل اعزام کردیم.»
روزنامه کیهان روز سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۴۲ نوشت: «بهطورى که کسب اطلاع کردیم روز دوم فروردین در تبریز حادثهاى روى داد که منجر به کشته شدن دو نفر و مجروج شدن عدهاى از افراد پلیس گردید. جریان از این قرار بود که در روز دوم فروردین، عدهاى از طلاب علوم دینى در این شهرستان تظاهراتى در مورد آزادى زنان و اصلاحات ارضى آغاز کردند و اعلامیههایى انتشار دادند که به دیوارها و خیابان ها مختلف شهر چسبانده شده بود. این موضوع مورد اعتراض عدهاى از بانوان و افراد نهضت آزادى زنان قرار گرفت و عدهاى اعلامیهها را از دیوارها کندند و به همین مناسبت بین این دسته و طلاب و مخالفان زد و خورد شد و پلیس ناچار به دخالت گردید…»
جالب این که روزنامه کیهان با تحریف واقعیت، ماجرا را وارونه نشان داد. ماجرای طالبیه و فیضیه به طور همزمان و هماهنگ آغاز شده بود. این برنامهها از قبل طراحی شده بود و هرگز اینطور نبود که دفعتا به وقع بپیوندد. از ساعتها قبل، اطراف این مدارس با حضور کماندوها و افراد لباس شخصی محاصره شده بود که خود نشان از آمادگی دولت برای سرکوب طلاب و مردم داشت. با این وجود، این رخداد تاریخی سرآغاز یک مبارزه بیامان علیه حاکمیت استبداد در ایران شد.
پایان پیام/
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید